ناظران سیاسی منطقه معتقدند موضوع الحاق بحرین به عربستان یك توطئه خطرناك آمریكایی است كه هدف آن متشنج كردن اوضاع خاورمیانه است.
در پی برگزاری نشست اعضای شورای همكاری خلیج فارس در ریاض و توافق بحرین و عربستان سعودی برای الحاق بحرین به این كشور ناظران سیاسی با تاكید بر اینكه سقوط آل خلیفه نزدیك است اظهار داشتند كه این طرح نشان دهنده این مسئله است كه آل خلیفه برای كنترل اوضاع و مهار بحران داخلی ناتوان شده و به همین خاطر دست به دامن عربستان شده است.
این ناظران سیاسی می گویند خاندان آل خلیفه و آل سعود از طرح این موضوع دو هدف عمده را دنبال می كنند؛ نخست مقابله با انقلاب مردمی بحرین و سركوب شدید مردم و هدف بعدی تلاش عربستان برای فرار از بحران های داخلی و مقابله با انتقال الگوهای انقلابی از كشورهای اطراف به این كشور است.
این ناظران همچنین تاكید كردند كه آل سعود با این اقدام می خواهد نگاه ها را از تحركات مردمی رو به گسترش در عربستان كه در اعتراض به اوضاع حقوق بشر فقدان آزادی و بیكاری و فقر شدید صورت می گیرد منحرف كند.
ناظران سیاسی با ناممكن خواندن توطئه مشترك آمریكا و عربستان اذعان كردند گرایش اكثر مردم بحرین این است بحرین بخشی از ایران است و به جای اینكه به عربستان ملحق شود باید به سرزمین اصلی خود یعنی ایران بازگردد.
مردم بحرین در واكنش به این طرح معتقدند الحاق به عربستان به معنای از دست رفتن استقلال این كشور است و به شدت با آن مقابله خواهند كرد.
مردم بحرین با برگزاری تظاهرات در منامه و شهرهای دیگر این كشور همدستی آل سعود و آل خلیفه در طرح این توطئه خطرناك را محكوم و تاكید كردند كه برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی سرزمینشان تا پای جان مبارزه خواهند كرد.
احزاب و گروه های سیاسی مخالف حكومت بحرین نیز تاكید كردند این طرح شوم كه با چراغ سبز آمریكا صورت گرفته نمی تواند جلو جنبش مردمی در بحرین را بگیرد.
رئیس شورای جمعیت الوفاق بحرین در این باره گفت، ملت بحرین حق تعیین سرنوشت خود را دارد و همانگونه كه برای استقلال بحرین همه پرسی صورت گرفته است برای لغو استقلال این كشور به هر عنوان كه باشد نیز باید همه پرسی صورت گیرد.
در همین رابطه ائتلاف 14فوریه بحرین از اقشار مختلف مردم بحرین خواست برای اعلام مخالفت خود با انضمام كشورشان به عربستان سعودی به صورت گسترده در تظاهرات شركت كنند و تا زمانی كه این طرح استعماری باطل نشود به تظاهرات خود ادامه دهند.
در بیانیه این ائتلاف آمده است: رژیم های آل سعود و آل خلیفه برای ایجاد یك اتحادیه دوجانبه نقشه كشیده اند تا علیه ملت بحرین توطئه كنند.
ائتلاف 14فوریه همچنین اعلام كرد هر تصمیمی كه از سوی این اتحادیه صادر شود باطل و بی ارزش است چرا كه این اقدام نادیده گرفتن خواست ملت ها است كه از نظر قوانین بین المللی حق دارند سرنوشتشان را خود تعیین كنند.
گروه ها و جناح های مخالف در بحرین در راستای خنثی سازی توطئه جدید رژیم های آل خلیفه و آل سعود تاكید كردند كه با هرگونه ادغام بحرین و عربستان مخالفند.
گفتنی است سمیره رجب وزیر اطلاع رسانی بحرین اعلام كرد كه منامه با طرح شاه سعودی برای اتحاد با عربستان موافقت كرده است.
وی اظهار داشت، كشورهای كوچك امروزه نمی توانند به تنهایی به بقای خود ادامه دهند و باید بین كشورهای عربی چنین اتحادهایی به وجود آید.
این در حالی است كه كشورهایی همچون عمان و قطر از پذیرش پیشنهاد آل خلیفه مبنی بر پیوستن به اتحادیه عربستان و بحرین سر باز زده اند. پرسش ناظران این است كه آیا مردم بحرین اجازه این الحاق را خواهند داد؟
تظاهرات بحرینی های مظلوم بر علیه توطئه آل سعود و آل خلیفه و طرح
آمریکائی الحاق بحرین به عربستان
صدها نفر از مردم جزيره ستره در جنوب منامه با برگزاري تظاهرات خواستار خروج فوري ناوگان پنجم آمريكا از بحرين شدند.
به گزارش واحد مركزي خبر به نقل از شبكه تلويزيوني الجزيره، مناطق مختلف بحرين روز گذشته شاهد تظاهرات مردم اين كشور در محكوميت تصميم آمريكا به فروش سلاح به حاكمان بحريني بود.
تظاهركنندگان با سر دادن شعارهايي عليه آمريكا خواستار خروج فوري ناوگان پنجم آمريكا از منامه شدند.
مردم جزيره ستره پارچه نوشته هايي حمل مي كردند كه روي آنها نوشته شده بود «سلاح هاي آمريكايي عليه مردم بحرين به كار گرفته مي شود»، «هرچه سريع تر از بحرين خارج شويد.»
انقلابيون بحريني همچنين تصاويري از مزدوران رژيم آل خليفه كه به مردم بي گناه حمله و آنان را مورد ضرب و جرح قرار داده اند منتشر و پخش كردند.
از سوي ديگر، همزمان با افتتاح مسجد سلمان فارسي در منامه و ورود شيخ عيسي قاسم از روحانيون شيعه به اين مسجد، مردم از اين رهبر مذهبي با شعار لبيك عيسي قاسم استقبال كردند.
مردم با سر دادن شعارهاي الله اكبر بر ادامه انقلاب و مبارزه تاكيد كردند و هرگونه طرح مشترك آل خليفه و آل سعود را باطل دانستند.
معترضان بحريني اظهار داشتند اين توطئه ها تاثيري در اراده انقلابيون نخواهد داشت و آنان مصمم تر از گذشته به راه انقلاب ادامه خواهند داد.
معترضان مراكشي با برپايي تظاهرات گسترده خشم خود را از فساد و استبداد رژيم پادشاهي در اين كشور ابراز كردند.
به گزارش پرس تي وي شركت كنندگان در اين تظاهرات برخورد خشونت آميز پليس با معترضان و بدرفتاري دولت با زندانيان سياسي را به شدت محكوم كردند.
براساس اين گزارش معترضان خشمگين همچنين يافتن راه حلي را با هدف پايان دادن به بيكاري گسترده در اين كشور خواستار شدند.
مراكشي ها از اوايل سال گذشته ميلادي تاكنون، تقريبا هر هفته با برپايي تظاهرات، اجراي اصلاحات را خواستارند و به رغم ارائه پاره اي از اصلاحات از سوي «محمد ششم» شاه مراكش و تفويض اختيارات بيشتر به نخست وزير، شاه همچنان در بيشتر تصميمات دولتي حق وتو دارد.
اعتراضات ضددولتي در مراكش با الهام از قيام هاي مردمي در تونس و مصر آغاز شده است و همچنان ادامه دارد.
معترضان مغربي بر اين باورند كه انتخابات پارلماني اخير در ارائه اصلاحات دموكراتيك واقعي ناكام بوده است و حكومت شاهي تحت حمايت آمريكا به اجراي تغييرات واقعي پايبند نيست.
مغرب در چند سال گذشته با مشكلات جدي اقتصادي، ميزان بالاي بيكاري و فقر فزاينده روبرو بوده است.
84 روز اعتصاب غذاي مبارز بحريني الخواجه : ادامه مي دهم
عبدالهادي الخواجه فعال بحريني كه مدت هاست در اعتراض به حكم دادگاهي در منامه دست به اعتصاب غذا زده، تأكيد كرد كه به اعتصاب خود ادامه مي دهد.
به گزارش ايرنا به نقل از خبرگزاري فرانسه، الخواجه در گفت وگو با شبكه تلويزيوني «بي بي سي» تأكيد كرد كه همچنان بر اعتصاب غذاي خود كه از 84 روز پيش آغاز شد، ادامه مي دهد.
«فرانك گاردنر» خبرنگار شبكه تلويزيوني بي بي سي كه پس از تلاش هاي فراوان توانست تنها پنج دقيقه با الخواجه ديدار و گفت وگو كند، وضعيت جسماني وي را نامناسب توصيف نمود و تأكيد كرد كه اين فعال بحريني به شدت لاغر شده و وزن كم كرده است.
الخواجه گفت: در بيمارستان به خوبي از من رسيدگي مي شود و تنها نگراني اين است كه آنها تلاش مي كنند به زور به من غذا دهند.الخواجه در يك بيمارستان نظامي بستري است كه اين موضوع بر نگراني خانواده وي و سازمان ديده بان حقوق بشر افزوده است و نگراني زماني تشديد شد كه اين فعال بحريني گفته است از آشاميدن آب نيز خودداري خواهد كرد.
چندي پيش دبيركل سازمان ملل متحد ضمن ابراز نگراني از درگيري ها و خشونت هاي جاري در بحرين، از مقامات اين كشور خواست تا حقوق بشر را در كشورشان رعايت كنند.
همچنين بان كي مون نگراني خود را از وضعيت جسماني «عبدالهادي الخواجه» اعلام كرد.
دبيركل سازمان ملل متحد بار ديگر از مسئولان بحرين خواست تا هر چه زودتر به وضعيت كنوني الخواجه رسيدگي و قوانين حقوق بشر را درباره وي رعايت كنند.
علاوه بر بان كي مون، بسياري از سازمان ها و تشكل هاي مدافع حقوق بشر و حتي دولت دانمارك نيز چندي پيش درباره وضعيت جسماني الخواجه ابراز نگراني كردند و آزادي فوري وي را خواستار شده اند.
دادگاه ويژه در ژوئن سال گذشته احكام سختگيرانه اي عليه الخواجه و 20 تن ديگر از مخالفان رژيم آل خليفه صادر كرد.
هفت نفر از اين محكومان به حبس ابد و ساير افراد به 15 سال زندان محكوم شدند كه اين موضوع با اعتراض سازمان هاي بشردوستانه روبرو شد. اعلام همبستگي فلسطينيان با زندانيان اعتصابي در كرانه باختري
در حمله نظاميان رژيم صهيونيستي به فلسطينيان حامي ايران اعتصاب كننده ده ها نفر مجروح شدند.
شهروندان فلسطيني كه در حمايت از اسيران فلسطيني اعتصاب كننده در مقابل زندان «عوفر» كرانه غربي تظاهرات كرده بودند، مورد يورش نيروهاي امنيتي و نظاميان رژيم صهيونيستي قرار گرفتند.
نظاميان رژيم صهيونيستي با شليك گلوله پلاستيكي و گاز اشك آور و بمب هاي صوتي، ده ها نفر از تظاهركنندگان را زخمي كردند.
تظاهرات فلسطينيان پس از تجمع برابر دفتر سازمان صليب سرخ در رام الله شروع شد. تجمع كنندگان فلسطيني كه خانواده هاي زندانيان نيز در ميان آنان حضور داشتند، از مردم سراسر جهان خواستند به رژيم صهيونيستي فشار آورند تا به مطالبات زندانيان فلسطيني توجه كند. آنان همچنين خواستار انتقال زندانيان اعتصاب كننده كه در وضع وخيمي به سر مي برند، به بيمارستان هاي تخصصي شدند.
سازمان هاي حقوق بشر تأكيد كردند كه اوضاع در بازداشتگاه هاي رژيم صهيونيستي بسيار وخيم است و اگر مقامات اين رژيم به خواسته هاي اسيران فلسطيني كه اعتصاب غذا كرده اند توجه نكنند ممكن است اين اعتصاب سراسري شود.
شماري از زندانيان فلسطيني به سبب وخامت حالشان به بيمارستان زندان الرمل منتقل شده اند.
مردم دمشق با تحصن در برابر كاخ امير قطر ضمن اعلام حمايت قاطع از بشار اسد خواستار مصادره همه كاخ ها و ساختمان هاي امير قطر و خانواده اش در سوريه شدند.
به گزارش شبكه العالم، جوانان سوري در اين تجمع، با صدور بيانيه اي توطئه هاي دولت قطر در مسائل مرتبط با كشورهاي عربي و به ويژه سوريه و روابط آشكار قطر با رژيم صهيونيستي را محكوم كردند.
جوانان سوري در تجمع خود اعلام كردند: سوريه هيچگاه به زانو درنمي آيد و مدافع مسائل امت عربي به رهبري بشار اسد باقي خواهد ماند. تظاهرات جوانان سوري در حالي برگزار مي شود كه قطر و عربستان با همراهي آمريكا و غرب تلاش مي كنند رژيم قانوني بشار اسد را سرنگون كنند.
عفو عمومي بشار اسد
رئيس جمهور سوريه در حكمي برخي جرايم و تخلفات مربوط به سربازان و نظاميان اين كشور را بخشيده شده اعلام كرد.
بشار اسد روز چهارشنبه طي فرماني همه تخلفات مربوط به برخي مواد قانون خدمت سربازي و تخلفات نظامي تا تاريخ 2 مي 2012 را بخشيده شده اعلام كرد.
به گزارش خبرگزاري رسمي سوريه، اين دستور از تاريخ 2 مي قابل اجراست و جزئيات آن در آينده تشريح خواهد شد.
تلويزيون سوريه با اشاره به برخي از جزئيات عفو عمومي بشار اسد اعلام كرد به موجب اين حكم همه تخلفات ذكر شده در مواد 95-96-99-100 و 107 قانون سربازي صادر شده در سال 2007 و اصلاحات آن بخشيده مي شود.
اكنون، در اين زمان سراسر نياز، كوير تشنه و عطشناك انديشههاىجستجوگر اين نسل، بيش از همه وقت انتظار تو را مىكشد و در عصرهجوم «بودن» هاى كاذب و وجودهاى مصنوعى، «نبود» تو را غمگنانهمىسرايد و بر بام دلش، آواى اندوه، سر مىدهد.
اكنون، جوانههاى رسته از شاخههاى زمان پس از انقلاب، جوياتر ازپيش، چشم اميد به بارش انديشههاى تو دوخته است تا همچون هميشه،سرزمين بكر افكار را برويانى و ساقههاى خشكيده و قحطى زده را به برگو بار بنشانى.
اى روشنايى خورشيد!..
چه مىشد كه ديگر بار، انفجار فجرى مىشد و تابش سحرى از دامانفلق؟... چه مىشد كه نسل شب زده ما، طلوع دانش اصيل تو را بر افقافكار خويش به تماشا مىنشست واسلام را از زبان تو مىنوشيد؟ كه زبانتو مجراى معارف زلال و شيرين مكتب بود.
اى باغبان بيدار و تيز بين!..
باغ انديشههاى نسل ما، پر از نيلوفر سؤال است. چه مىشد كهدستهاى مهربان و صميمى تو علف هرزههاى شبههها و اشكالات رامىچيد; و ساقههاى ترد ذهن ما را آبيارى مىكرد و گلبوتههاى شناخت مارا مىشكوفاند؟!
شكسته و بريده باد، دست «فرقان»، كه با تبر ترور، بيرحمانه قامتاستوار و تنومند تو را به خاك افكند و با سرب مذاب، مغز تو را كه عصارهعمرى تلاش و تجربه و آموختن و اندوختن بود، نشانه گرفت و قلب تو را كهبراى اسلام مىتپيد از كار انداخت.
مطهرى عزيز!..
آنان كه از نزديك با تو نشست و برخاست داشتهاند و شور و شيدايى تورا در راه معرفت و مكتب ديدهاند، لقب «عاشق» رابر تو زيبنده مىبينند وبه عشق تو به جمال برتر و كمال والا، شهادت مىدهند..
اى خلوص زندگى! مطهرى عزيز!..
عرضه اسلام ناب به اين نسل مشتاق، حاصل عمر تو بود و تو خود،حاصل عمر امام. آنچنان كه تو را فرزند عزيز خطاب كرد و در سوگتنشست و غمگنانه و دردمندانه، در وارههاى اشگ بر چهرهاش غلتيد.
آه... اى چراغ بيدارى!
اى دو چشم فروزان، كه در محله كوران و در انبوه ديدههاى كور سو، بهديدبانى خط ايمان ايستادى و نگهبانى برج شرف و شريعت را گردننهادى و به مرزبانى دين پرداختى و در سنگر بيان، براى هر يورشى ازسوى اجانب، پاسخى دندان شكن داشتى و هر نفوذى را به پايگاه عقايدمىبستى و هر هجومى را به كشور معارف وحى، با سلاح قلم و با گلوله كلمهجواب مىدادى و با «حضور مسلحانه» در هر صحنهاى كه دشمن به تاختو تاز و دروغ و جعل و تحريف و افساد مىپرداخت، نقابها را از چهرهها كنارمىزدى و انديشههاى شيطانى را از پشت صورتكها بيرون مىكشيدى وطشت رسوايىشان را بر زمين مىانداختى.
تو، نقشههاى نهان را كه دستشرك جديد.
به دستيارى بى مزد خائنان منافق.
براى ملت ما مىكشيد، مىديدى.
تو «خط سوم» نامرئى كتاب «غسق» را.
به تيز هوشى مخصوص خويش، مىخواندى..
استاد شهيد!..
وقتى كه زبان به سخن مىگشودى، عناصر ماركسيست و چپ زده وشرق گرا، و خود باختگان بى ريشه و غرب باور، كه افكار وارداتى و پوسيدهخود را در خروش انديشههاى ژرف و اصيل اسلامى تو ورشكستهمىديدند، و فلسفههاى منجمد و يخ زده خويش را در گرماى «اصولفلسفه» تو، آب شده مىيافتند، چارهاى جز جبههگيرى خصمانه نداشتند وسايهات را نيز با تير مىزدند.
مرعوبان واشنگتن، مجذوبان مسكو، و مفتونان فرانسه، آنانكه بهچشم و گوششان «عينك روسى» و «سمعك آمريكايى» زده بودند،دشمنتبودند، چرا كه تو، با دستى پر از معارف قرآن و اهل بيتعليهم السلام بهجنگ تفسير مادى مذهب مىرفتى و «ماترياليسم منافق» را كه پشتنقاب تفسير قرآن، چهره پنهان كرده بودى،رسوا مىساختى (7) و خود، شهيدايمان شدى و كشته حقيقت!..
مگر تو خود نگفتى كه: «اگر قرار است من زندگى خود را در راهجلوگيرى از انحراف در اسلام از دستبدهم، بگذار چنين باشد، كه اينبهترين شيوه مردن است»؟ تو گفتى... وامام هم، كه تو را فرزند عزيز و پارهتن خويش دانست، مهر تاييد بر آن زد و گفت:
«شخصى كه عمر شريف و ارزنده خود رادر راه اهداف مقدس اسلام،صرف كرد و با كجرويها و انحرافات، مبارزه سرسختانه كرد...».
آرى... اى شهيد عاشق!
وقتى كه دشمنان حق، در ميدان فكر، تو را حريف نبودند، منطق را برزمين نهادند و اسلحه را برداشتند و به جنگ تو آمدند.
آن هم، نه در روز روشن، كه در سياهى شب! نه با منطق و سخن، كه باگلوله و آتش،
نه روياروى و جوانمردانه، كه از پشتسر... و بى خبر!
آه... اى آبرو بخش قلم!
اى قصه گوى پير برنادل! كه بر ساحل تاريخ اسلام و سيره پيامبر وامامان نشسته بودى و برايمان از آن دريا، مرجانهاى درشت و صدفهاىگرانبها ارمغان مىآوردى.
ديگر چه كسى براى ما «داستان راستان» خواهد گفت؟ (8) و كدام زبانگويا، ما را در پرتو «جاذبه على» گرما خواهد بخشيد؟
اى دست نوازشگر و پر بار! بعد از تو كدام باغبان صميمى، دستمان راگرفته و مشام جانمان را با «سيرى در نهج البلاغه» به بوييدن معارفعلوى معطر خواهد ساخت؟ و كدام معلم، نكات سازندهاى از «سيره نبوى»را در مزرع جانمان خواهد كاشت؟
آه... اى معلم اسلام! وقتى ديدگان ما به «جهان بينى توحيدى» توافتاد و دريچه «انسان و ايمان» را به رويمان گشودى و چهره «انسان درقرآن» را به ما نماياندى، از «وحى و نبوت» تو توشهها برگرفتيم و باسنتهاى «جامعه و تاريخ» آشنا شديم و با «شناخت» تو معارف را شناختيمو پروازكنان به سوى «زندگى جاويد» شتافتيم تا شايد دوستى «پيامبرامى» را فراهم آوريم و پيوند «ولاء ها و ولايتها» را استوار سازيم.
در عصرى كه زنان ما را از درون پوك مىكردند و به پوچى مىكشاندند،براى دفاع از اين قشر بى دفاع جامعه، «نظام حقوق زن...» را مطرحساختى و براى مبارزه با بيمارى برهنگى و مسخ زن، كه ملعبهحرمسراهاى جديد تمدن وحشى شده بود، «مساله حجاب» را بعنوانارزشى و اصالتى براى زن بيان كردى تا اساس جامعه استوار بماند و پيوندخانوادهها از هم نگسلد و حرمتخواهرانمان بعنوان يك انسان، محفوظبماند.
مطهرى شهيد!..
بعنوان يك انسان متعهد، به «انسان و سرنوشت» مىانديشيدى وبعنوان يك عالم شيعى مسؤول و آگاه، يك لحظه از سرنوشت جامعه غافلنبودى. در همان زمان كه براى كاشتن بذر ايمان در ذهن نسل پوياىگريزان از مذهب، «علل گرايش به ماديگرى» را بر مىشمردى، با«گفتارهاى معنوى» ات روح معنويت و تقوا و عرفان را در ما مىدميدى وبراى ياد آورى گذشته پر شكوه فرهنگ و تمدن ما، «خدمات متقابلاسلام و ايران» را يكايك بازگو مىكردى.
با تحليلهاى دقيقت، احياى تفكر اسلامى را در نظر داشتى و نسلجوان تشنه ما را با «علوم اسلامى» آشنا مىكردى و منطق و فلسفه وحكمت و كلام و عرفان و فقه و اصول را در قالبى استوار و بيانى رسا بهجويندگان علوم دين مىآموختى و در كنار آن، بخاطر دميدن روح حركت وشور انقلاب در امت مايوس و وازده و سرخورده اسلامى، «نهضتهاىاسلامى صد ساله اخير» را برايمان تبيين و تحليل مىكردى تا امتمسلمان بپا خاسته و «انقلاب اسلامى» را پى ريزى كنند و زمينهساز «قيامو انقلاب مهدى» گردند و از «شهيد» دادن نهراسند.
آرى... استاد عزيز! اينك چندى است كه از شهادتت مىگذرد.
تو با حضور خود، همه جا را پر كردهاى و در ميان ما و در قلب تاريخ،زندهاى.
گرچه رفتن نابهنگام تو، آوارى از غم، بر سرمان ريخت و دست نيازمانرا همچنان در راه طلب، گشوده نگاه داشت، اما... شايد شهادت تو نيز از آنالطاف خفيه الهى بود، تا به جويندگان اسلام، حركتى بخشد، و بكوشند، تااين خلا را پر كنند.
شور آفرينى و حركت زايى و آگاهى بخشى شهادت تو، به جاى خود.ولى... خوارج اين عصر، و نهروانيان اين انقلاب و مارقين جمهورىاسلامى، بخصوص گروه «فرقان» كه آن سرو بلند را فرو شكسته و فراركردند و آن خورشيد تابنده را به غروب نشاندند و خود غايب شدند، اىكاش، وحشت، امانشان مىداد، تا لحظهاى بايستند و در جارى خون تو،جريان ايمان را در اندام جامعه ببينند و در افتادن تو، برخاستن خلقى راتماشا كنند و در سرخى خونت، سر سبزى اسلام را بنگرند، و در خاموشىتو، خروش امتى مصمم و خشمگين را بشنوند، كه همه، يك دهان شدهبودند و فرياد مىزدند:
«معلم شهيدم!... راهت ادامه دارد.». قم - ارديبهشت 1359 ش. ( به نقل از از ساحل به دریا ، محدثی ،جواد).
شكسته و بريده باد، دست «فرقان»، كه با تبر ترور، بيرحمانه قامت استوار و تنومند تو را به خاك افكند و با سرب مذاب، مغز تو را كه عصاره عمرى تلاش و تجربه و آموختن و اندوختن بود، نشانه گرفت و قلب تو را كه براى اسلام مىتپيد از كار انداخت. وقتى كه دشمنان حق، در ميدان فكر، تو را حريف نبودند، منطق را بر زمين نهادند و اسلحه را برداشتند و به جنگ تو آمدند. آن هم، نه در روز روشن، كه در سياهى شب! نه با منطق و سخن، كه با گلوله و آتش، نه روياروى و جوانمردانه، كه از پشت سر ... و بىخبر! تو با حضور خود، همه جا را پر كردهاى و در ميان ما و در قلب تاريخ، زنده هستى. گرچه رفتن نابهنگام تو، آوارى از غم، بر سرمان ريخت، و دست نيازمان را همچنان در راه طلب، گشوده نگاه داشت، امّا ... شايد شهادت تو نيز از آن الطاف خفيّه الهى بود، تا به جويندگان اسلام، حركتى بخشد و بكوشند، تا اين خلأ را پركند. چه شدّتها به جان خريده شد، تا قلمها در دست «مطهّرى» قرار گيرد و با طهارتى از جان برخاسته، به «تطهير» انديشهها بپردازد و افكار «طاهره» را بر لوح دلها بنگارد. چه خوب است كه «قلم» در دست مطهرىها باشد، و منبرها، در اختيار خطابههاى استاد شهيد، و كلاسها، پر از شاگردان او، و كاغذها، پذيراى كلمات آن معلّم.
مردم و شخصيت هاي مطرح مصر با برگزاري تظاهرات و تجمع در مقابل سفارت عربستان، آزادي يك فعال حقوق بشر مصري در زندان هاي رژيم سعودي را خواستار شدند.
به گزارش شبكه خبري «العالم»، اين تظاهرات را جريان هاي سياسي و دانشجويي برگزار و در آن خواهان آزادي «احمد الجيزاوي» كه در جريان اداي مناسك حج عمره بازداشت و به يك سال زندان و شلاق به اتهام اهانت به پادشاه عربستان محكوم گرديد شدند.
براساس اين گزارش، معترضان مصري تهديد كردند كه در صورت آزاد نشدن الجيزاوي از سوي عربستان به ساختمان سفارت اين كشور در قاهره حمله و سفير آن كشور را اخراج خواهند كرد.
به گزارش شبكه خبري الجزيره، معترضان مصري همچنين در مقابل كنسولگري عربستان در شهر «سوئز» تظاهرات و بازداشت الجيزاوي را به شدت محكوم كردند.
فعالان مصري مي گويند كه عربستان الجيزاوي را به بهانه اجراي حكم غيابي و اهانت به پادشاه عربستان به يك سال حبس و 20 ضربه شلاق محكوم كرده است.
الجيزاوي كه براي ادي مناسك حج عمره سه شنبه به عربستان رفته بود، توسط ماموران امنيتي اين كشور بازداشت و به نقطه نامعلومي انتقال داده شد.
«احمد عبدالعزيز قطان» سفير عربستان در مصر در واكنش به انتقادات مردم مصر اعلام كرد كه الجيزاوي به اتهام قاچاق موادمخدر بازداشت و راهي زندان شده است.
وي ادعا كرد كه الجيزاوي حامل مقادير زيادي قرص هاي روان گردان بود كه توسط مسئولان گمرك در فرودگاه جده شناسايي و بازداشت شد.lمنبع روزنامه کیهان : http://www.kayhannews.ir/910207/16.htm#other1609
عربستان سعود ورژیم سیاسی آل سعود (اخ الیهود) نوکر سر سپرده به آمریکا و اسرائیل نامشروع است و دشمن سر سخت امت اسلامی در جهان است ، جنایات این رژیم منحوس و پلید که به حق می توان گفت اخ الیهود در سوریه و بحرین و یمن بر کسی پوشیده نیست و دیری نخواهد گذشت که موج بیداری اسلامی آل سعود را به سرنوشت قذافی و نامبارک مصری و دیگر جنایاتکاران تاریخ دچار خواهد کرد . . اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
قطع صادرات گاز مصر به فلسطين اشغالي رژيم صهيونيستي دست به دامان آمريكا شد به دنبال قطع صادرات گاز مصر به سرزمين هاي اشغالي، رژيم صهيونيستي براي صدور مجدد آن دست به دامن آمريكا شد.
به گزارش خبرگزاري ها، رژيم اشغالگر قدس روز دوشنبه در نخستين واكنش رسمي به قطع صادرات گاز از سوي مصر از دولت «باراك اوباما» خواست تا ترتيبي اتخاذ كند كه قاهره، صدور مجدد گاز را به تل آويو از سر بگيرد.
رژيم صهيونيستي كه بيش از 40 درصد گاز طبيعي موردنياز خود را از مصر تامين مي كند، روز دوشنبه خود را در مقابل بحران جديدي مشاهده كرد كه در صورت نيافتن راه حل، چالش بزرگي برايش ايجاد خواهد كرد.
براساس گزارش شبكه خبري پرس تي وي، «محمد شعيب» رئيس شركت گاز طبيعي مصر روز دوشنبه اعلام كرد: قرارداد صادرات گاز روز پنج شنبه لغو شد، چرا كه شركت اسرائيلي مسئول، به شروط اين قرارداد پايبند نبود.
دولت مصر نيز در واكنش به قطع صادرات گاز به سرزمين هاي اشغالي، آن را قانوني دانست و اعلام كرد: با استناد به بندي در توافقنامه امضا شده، دست به اين اقدام زده است. براساس معاهده صلح سال 1979 بين رژيم اسرائيل و مصر، قاهره ملزم شد با انتقال گاز به اراضي اشغالي به عنوان يكي از شرايط اقتصادي اين معاهده موافقت كند.
اين گزارش حاكي است، به موجب قرارداد 5/2 ميليارد دلاري قاهره و تل آويو كه در سال 2005 ميلادي منعقد شد، رژيم اشغالگر قدس، حدود 40 درصد از نياز خود به گاز را از مصر با قيمت بسيار پايين تر از قيمت جهاني تامين مي كند. موضوع صادرات گاز به رژيم صهيونيستي براي مصري ها، همواره موضوعي اختلاف برانگيز بوده است چرا كه مردم اين كشور، اسرائيل را دشمن خود مي دانند و مخالف برقراري هرگونه رابطه تجاري با آن هستند. از سوي ديگر قطع صادرات گاز در سرزمين هاي اشغالي با واكنش هاي مختلفي روبرو شده است و منابع اسرائيلي تلاش مي كنند كه با وانمود كردن لغو اين قرارداد به عنوان يك اختلاف تجاري افكار عمومي را ساكت كنند. «شائول موفاز» يكي از مخالفان دولت رژيم صهيونيستي گفت: لغو اين قرارداد به مثابه بحران بي سابقه براي اسرائيل است و ادامه آن ممكن است، پيامدهايي براي معاهده صلح كمپ ديويد داشته باشد.
موفاز همچنين خواهان پاسخ فوري آمريكا نسبت به اين اقدام مصر شد چرا كه به گفته وي، واشنگتن، ناظر معاهده كمپ ديويد به شمار مي آيد.
تظاهرات عليه مفتي مصر
صدها تن از شيوخ و دانشجويان الازهر با برپايي تظاهرات اعتراض آميز، بركناري مفتي مصر را خواستار شدند. براساس اين گزارش، معترضان مصري با سردادن شعار مرگ بر علي جمعه مفتي مصر، الازهر بايد در مورد اشتباه مفتي پاسخگو باشد سفر وي را به قدس اشغالي محكوم كردند.
سفر علي جمعه به بيت المقدس كه هفته گذشته صورت گرفت به رغم توجيه آن از سوي مفتي مصر كه گفته بود اين ديدار غير رسمي است، با مخالفت و واكنش هاي گسترده اي در مصر روبرو شده است. نمايندگان پارلمان مصر نيز كه تحت كنترل اسلامگرايان است، روز يكشنبه، سفر علي جمعه به قدس اشغالي را محكوم كردند و بركناري وي را خواستار شدند.
ایام شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به عموم مسلمین جهان تسلیت عرض می نمایم . نظر مشاهدیم گرامی را به مقاله ذیل بر گرفته از سایت وزین راسخون به ادرس :
متعصبترين و نقادترين فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحيح و معتبر ميدانند، در اين كتاب از ابي وليد از ابن عيينه، از عمرو بن دينار، از ابن ابي مليكه از موربن مخرمه روايت شده است كه رسول الله(ص) فرمود: فاطمة بضعة منّي، من اغضبها فقد أغضبني فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگين كرده است.
و ما كان المؤمنون لينفروا كافّة فلولا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا في الدّين ولينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلّهم يحذرون. 1
نبايد مؤمنان همگي بيرون رفته و رسول را تنها بگذارند بلكه چرا از هر طائفهاي گروهي براي جنگ و گروهي نزد رسول براي آموختن علم مهيا نباشند؟ تا آن علمي كه آموختهاند به قوم خود بياموزند كه قومشان هم شايد خداترس شده و از نافرماني حذر كنند.
صاحب معالم(ره) فقه را اينگونه تعريف ميكند: «علم به احكام شرعي فرعي به وسيلة ادّلة تفصيلي آنها». اما اين تعريف، تعريف جامعي نيست، چرا كه قرآن و سنّت قطعي، فقه را در اين چارچوب منحصر نكردهاند، اين يك بحثي است بسيار مهم و جدي كه نياز به تحقيقات زيادي در مباحث اجتهاد و تقليد به شكلي ويژه دارد، و همچنين در مباحث ولايت فقيه، امر به معروف و نهي از منكر، وجوب تعليم جاهل و ارشاد او، حجيت خبر و حجيت فتوي.
امّا كلمة «لولا» در آيه، حرف تحضيض است؛ يعني تشويق به فقه و درك دين. تفقه در دين، فقط تفقه در احكام طهارت نيست، طهارت بخش كوچكي از دين است، برخي از يك شي، تمام آن شي نيست. فقهي كه هم اكنون معروف است به چهار قسمت تقسيم ميشود؛ ايقاعات، عقود، احكام و عبادات، هركدام از اينها قسمت كوچكي از فقه است، حوزة فقه بسيار وسيعتر از آنهاست. از ديدگاه امام صادق(ع) فقيه، فقط كسي كه علم اصول فقه و مباني اصول را از مباحث وضع الفاظ تا آخر مبحث تعادل و تراجيح ميخواند نيست، كسي كه علم فقه را از بحث طهارت تا احكام عاقله ميخواند نيست، خداوند متعال ميفرمايد: «ليتفقّهوا في الدين و لينذروا قومهم» يعني فقيه كسي است كه مردم را از تمام دين انذار ميكند، پس فقيه بايد تمام دين را درك كرده باشد. براي كساني مثل شما كه در اين راه قدم برداشته بايد اين جمله كاملاً واضح باشد، فقيهي كه بخشي از فقه را درك كند و به همان اكتفا كند همانند بنّايي است كه ساختمانش را نصف و نيمه رها كرده است. چنين فقيهي امكان ندارد مشكلات ديني مردم را حل كند.
مراد خداوند از «كساني كه در دين تفقه كنند»، فقيهاني است كه برگزيدة قومشان هستند، كساني كه صلاحيت تفقه در دين و انذار را داشته باشند تا اينكه بتوانند مشكلات ديني مردم را حل كنند.
در «ليتفقّهوا في الدين... » مراد كدام دين است؟ همان ديني كه حضرت ابراهيم و يعقوب به آن سفارش كردند:
و وصّي بها إبراهيم بنيه و يعقوب يا بنيّ إنّ الله اصطفي لكم الدّين فلا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون. 2
ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود راجع به تسليم بودن در فرمان خدا سفارش و توصيه نمودند. اي فرزندان! خدا شما را به آيين پاك برگزيد، پيوسته از آن پيروي كنيد و تا پاي جان سپردن الاّ تسليم رضاي خدا نباشيد.
و همان ديني كه خداوند تعالي ميفرمايد: إنّ الدّين عند الله الاسلام و ما اختلف الّذين أوتوا الكتاب إلّامن بعد ماجاءهم العلم بغياً بينهم و من يكفر بآيات الله فإنّ الله سريع الحساب. 3
همانا دين پسنديده نزد خدا آئين اسلام است و اهل كتاب در آن راه مخالفت نپيمودند مگر پس از آنكه به حقانيت آن آگاه شدند و اين خلاف را از راه رشك و حسد در ميان آوردند و هركس به آيات خداوند كافر شود بترسد كه محاسبه خدا زود خواهد بود.
پس منظور از تفقّه مطلوب، تفقه در اسلام است. كه لازمهاش وجود فقيهي مطلوب است كه در اين آيه كريمه به صفات آن اشاره شده است، آن فقيه همان اكسير اعظم است.
به عنوان مثال در احكام فقهي آمده است كه: «ملعون است كسي كه نمازش را به تأخير بياندازد تا اينكه ستارگان ظاهر شوند» و همچنين داريم كه «ملعون است كسي كه رياست را دوست داشته باشد». چرا اولين حديث را حكمي فقهي ميدانيم و دومين حديث را نه؟ از طرفي علاوه بر اينكه بحث ميكنيم كه معناي «لعن» چيست؟ آيا دلالت بر حرمت دارد يا كراهت؟ موضوع و محمولش چيست؟ بايد بحث كنيم كه چرا كسي كه رياست را دوست دارد لعن ميشود، دوست داشتن رياست به چه معناست، آيا لعن در اينجا لعن تمحيضي است يا تحريمي؟ اينها مسائل مهمي است كه الحمدلله شما در سطحي از علوم هستيد كه با آنها آشناييد.
يا اينكه مبحث وجوب «تولّي» و «تبّري». كه در آنجا از اين بحث ميشود كه آيا بر ما واجب است تا از هركسي كه ولي خدا و حجّت خدا را به غضب در ميآورد برائت جوييم، آيا اين فقه است يا نه؟ آيا برائت واجب است يا نه؟ اگر واجب است كدام موضوع است و كدام محمول؟ نسبت بين اين دو فرض چيست؟ يا اينكه آيا واجب است كه تبّري و تولّي در هر سطحي مساوي با هم باشند. تا زماني كه اين مسائل در دين وجود دارد ناچاريم كه در آنها تفقه كنيم، و با اين تفقه است كه مشمول اين بخش از آيه ميشويم كه «ليتفقهوا في الدين» و پس از تفقه، انذار مردم و «لينذروا قومهم».
مقام صديقه كبري فاطمه زهرا(س) مقام بسيار بزرگي است، ايشان بر گردن مسلمانان حق بزرگي دارند، ولي متأسفانه آنگونه كه مستحق است اين حق را ادا نكردهايم، از آن ميترسم كه محكمهاي در دنيا كه قاضي آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و يا در آخرت كه قاضي آن خداوند تبارك و تعالي باشد تشكيل شود و ما را مورد سؤال قرار دهند كه آيا براي اداي حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) كاري انجام دادهايد؟ حتي به مقدار اعتراف يك فقيه سني؟ ميترسم كه آن زمان جوابي نداشته باشيم.
بايد آنچه را كه صحيح بخاري دربارة حقوق حضرت فاطمه(س) آورده است را ببينيم و لو غير عامدانه؟ متعصبترين و نقادترين فقهاي اهل سنّت، بخاري را صحيح و معتبر ميدانند، در اين كتاب از ابي وليد از ابن عيينه، از عمرو بن دينار، از ابن ابي مليكه از موربن مخرمه روايت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:
فاطمة بضعة منّي، من اغضبها فقد أغضبني
فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگين كرده است.
ميخواهيم در مورد اين حديث بحث و بررسي كنيم، حديثي كه يك فقيه سني آنرا روايت ميكند و در ميان فقهاي اهل سنّت، سند اين حديث صحيح و از درجة بالايي برخوردار است، چرا كه بخاري ـ كسي كه در صحت احاديث بسيار محتاط است ـ آن را از امام جعفر صادق(ع) نقل كرده است و از طرفي ذهبي ـ كه از نقادترين افراد نسبت به احاديث است ـ اين حديث را صحيح و معتبر دانسته و آن را به گونهاي ديگر روايت ميكند:
إنّ الرّب يرضي لرضا فاطمة و يغضب لغضب فاطمة. 4
همان خداوند با خوشنودي فاطمه خشنود و با ناراحتي فاطمه ناراحت ميشود.
پس در نزد آنها اين حديث از لحاظ سند در حد قطعي الصدور از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است. ما حديث بخاري را مفّسر و مؤيدي برحديث ذهبي ميدانيم. حال ميگوييم اين حديث بر چه چيزي دلالت ميكند؟ خشنودي و غضب در انواع مردم از كجا ناشي ميشود؟ حيات نباتات به دو عامل بستگي دارد؛ عامل اول قوت جذب و عامل دوم قوت دفع است، اين دو قوت در حيات حيوان به صورت دو قوة خشنودي و خشم ظاهر ميشود، كه هر دو ناشي از طبع و غريزهاند، امّا در حيات انساني چه؟ معناي حيات انساني آن است كه هريك از ما به درجة انسانيتي برسد كه ركن و پشتيبان وجودش، عقلش باشد، «دعامة الإنسان عقله»5 اينجاست كه عقل منشأ تمام خشنوديها و خشمها در وجود انسان ميگردد، امّا قبل از آن، منشأ آن دو طبع و غريزه بود.
آيا من به مرحلة انسانيتي كه منشأ خشنودي و خشمش، عقل است رسيدهام؟ ميگويم: هرگز، اصلاً، هر عاقلي در اولين درجات تعقلش بايد بداند كه به درجة انسانف عاقل نرسيده است، اين اعتراف خيلي مهم است.
آيا ما تاكنون نفهميدهايم كه محك انسانيتمان و ميزان آن چيست و به چه مقدار است؟ خوشحالي و خشم ما به خاطر حاجات بدني ما است، هركدام از ما در وجود خود بنگرد، هنگامي كه شخصي كه به او اطمينان و اعتقاد دارد او را ترك كند، آيا ناراحت ميشود يا نه؟ اين ناراحتي خود يك گناه است، به درجة انسانيت نرسيده است، هيچكدام از ما به درجة انسانيت نرسيده است مگر اينكه منشأ خشم و خشنودي او عقلاني باشد نه غريزي.
پس هرگاه در زندگيمان، منشأ خشنودي و خشممان را، حتي براي يك بار از عقل ديديم، آن موقع است كه براي يك بار انسان شدهايم، امّا اگر خشنودي و غضبمان ناشي از بطن و فرج بود مطمئناً از حيوانات خواهيم بود ولي در شكل انسان.