آمار مطالب

کل مطالب : 182
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 2
باردید دیروز : 1
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 386
بازدید سال : 868
بازدید کلی : 24722

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 386
بازدید کل : 24722
تعداد مطالب : 182
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


** ** ***** *****
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمود جلیلی مرودشتی
تاریخ : جمعه 16 آبان 1393
نظرات

مسلمانان عاشورائی و انقلابی بحرین در همدردی با مسلمانان عاشورائی انقلابی عربستان در ایام عزاداری سرور و سالار والگوی آزادگان جهان حضرت ابا عبدالله الحسین و یاران خداجویش علیهم السلام

حضور گسترده بحرينيها در مراسم شهداي عربستاني

حضور گسترده بحرينيها در مراسم شهداي عربستاني

مراسم بزرگداشت شهدای عربستانی روز جمعه با حضور گسترده بحرینیها برگزار شد. 

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، شمار بسیاری از بحرینیها در این مراسم با دعوت ائتلاف 14 فوریه شرکت کردند. این مراسم در چندین شهر و مناطق مختلف بحرین برگزار شد. عناصر تکفیری شب دهم محرم با یورش به عزاداران حسینی در الاحساء در شرق عربستان، شماری از آنان را به شهادت رسانده و چندین نفر را مجروح کردند. منبع خبر http://fa.alalam.ir/news/1646938

تعداد بازدید از این مطلب: 537
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمود جلیلی مرودشتی
تاریخ : شنبه 3 آبان 1388
نظرات

ایام عزاداری حضرت ابا عبدالله الحسین و یاران خداجویش را به عموم آزاد مردان و آزاد اندیشان جهان بخصوص مسلمین جهان و شیعیان آنحضرت تسلیت عرض می نمایم

تعداد بازدید از این مطلب: 521
برچسب‌ها: عاشورا , ماه محرم ,
موضوعات مرتبط: محرم و عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمود جلیلی مرودشتی
تاریخ : جمعه 23 دی 1390
نظرات

 ضمن تسلیت ایام عزاداری اربعین سالاار شهیدان و یاران خداجویش سلام الله علیهم وباز گشت کاروان اسیران آل الله به کربلا  نظر مشاهدین محترم را به متن  ذیل از : http://www.aviny.com جلب نموده والتماس دعادارم  اللهم عجل لولیک الفرج والنصر

  

بازگشت كاروان اُسرا از شام به کربلا

 

حركت از شام

 

بهرحال پس از هفت روز كه اهل بيت در شام بودند، به دستور يزيد، نعمان بن بشير(1) وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امين آنان را روانه مدينه منوره كرد. (2)

در هنگام حركت، يزيد امام سجاد عليه السلام را فرا خواند تا با او وداع كند، و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت كند! اگر من با پدرت حسين ملاقات كرده بودم، هر خواسته‏اى كه داشت، مى‏پذيرفتم! و كشته شدن را به هر نحوى كه بود، گرچه بعضى از فرزندانم كشته مى‏شدند از او دور مى‏كردم! ولى همانگونه كه ديدى شهادت او قضاى الهى بود!  چون به وطن رفتى و در آنجا استقرار يافتى، پيوسته با من مكاتبه كن و حاجات و خواسته‏هاى خود را براى من بنويس! (3) آنگاه دوباره نعمان بن بشير را خواست و براى رعايت حال و حفظ آبروى اهل بيت به او سفارش كرد كه شبها اهل بيت را حركت دهد و در پيشاپيش آنان خود حركت كند و اگر على بن الحسين را در بين راه حاجتى باشد برآورده سازد؛ و نيز سى سوار در خدمت ايشان مأمور ساخت؛ و به روايتى خود نعمان بن بشير را و به قولى بشير بن حذلم را با آنان همراه كرد. (4)

و همانگونه كه يزيد سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان يزيد بسان نگهبانان گردا گرد آنان را مى‏گرفتند، و چون در مكانى فرود مى‏آمدند از اطراف آنان دور مى‏شدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند.

اربعين

اهل بيت عليهم السلام به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهى جاده عراق و مدينه رسيدند، چون به اين مكان رسيدند، از امير كاروان خواستند تا آنان را به كربلا ببرد، و او آنان را به سوى كربلا حركت داد، چون به كربلا رسيدند، جابر بن عبد الله انصارى (5) را ديدند كه با تنى چند از بنى هاشم و خاندان پيامبر براى زيارت حسين عليه السلام آمده بودند، همزمان با آنان به كربلا وارد شدند و سخت گريستند و ناله و زارى كردند و بر صورت خود سيلى زده و ناله‏هاى جانسوز سر دادند و زنان روستاهاى مجاور نيز به آنان پيوستند، (6)  زينب عليها السلام در ميان جمع زنان آمد و گريبان چاك زد و با صوتى حزين كه ‏دلها را جريحه ‏دار مى‏كرد مى‏گفت: «وا  اخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول الله و ابن مكة و منا! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علي المرتضى! آه ثم آه!» پس بيهوش گرديد.

آنگاه ام كلثوم لطمه به صورت زد و با صدايى بلند مى‏گفت: امروز محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا از دنيا رفته‏اند؛ و ديگر زنان نيز سيلى به صورت زده و گريه و شيون مى‏كردند.

سكينه چون چنين ديد، فرياد زد: وا  محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل بيت تو كرده‏اند، آنان را از دم تيغ گذراندند و بعد عريانشان نمودند! (7)

عطيه عوفى(8) مى‏گويد: با جابر بن عبد الله به عزم زيارت قبر حسين عليه السلام بيرون آمدم و چون به كربلا رسيديم جابر نزديك شط فرات رفته و غسل كرد و ردائى همانند شخص محرم بر تن نمود و هميانى را گشود كه در آن بوى خوش بود و خود را معطر كرد و هر گامى كه بر مى‏داشت ذكر خدا مى‏گفت تا نزديك قبر مقدس رسيد و به من گفت: دستم را بر روى قبر بگذار! چون چنين كردم، بر روى قبر از هوش رفت.

من آب بر روى جابر پاشيدم تا به هوش آمد، آنگاه سه مرتبه گفت: يا حسين! سپس گفت: «حبيب لا يجيب حبيبه!» ، و بعد اضافه كرد: چه تمناى جواب دارى كه حسين در خون خود آغشته و بين سر و بدنش جدائى افتاده است! ! و گفت:

"فاشهد انك ابن خيرالنبيين و ابن سيد المؤمنين و ابن حليف التقوى و سليل الهدى و خامس اصحاب الكساء و ابن سيد النقباء و ابن فاطمة سيدة النساء، و مالك لا تكون هكذا و قد غذتك كف سيدالمرسلين و ربيت في حجرالمتقين و رضعت من ثدي الايمان و فطمت بالاسلام فطبت حيا وطبت ميتا غير ان قلوب المؤمنين غير طيبة لفراقك و لا شاكة في الخيرة لك فعليك سلام الله و رضوانه و اشهد انك مضيت على ما مضى عليه اخوك يحيى بن زكريا."

من گواهى مى‏دهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و فرزند بزرگ مؤمنين مى‏باشى، تو فرزند سلاله هدايت و تقوايى و پنجمين نفر از اصحاب كساء و عبايى، تو فرزند بزرگ نقيبان و فرزند فاطمه سيده بانوانى، و چرا چنين نباشد كه دست سيدالمرسلين تو را غذا داد و در دامن پرهيزگاران پرورش يافتى و از پستان ايمان شير خوردى و پاك زيستى و پاك از دنيا رفتى و دلهاى مؤمنان را از فراق خود اندوهگين كردى پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طريقه رفتى كه برادرت يحيى بن زكريا شهيد گشت.

آنگاه چشمش را به اطراف قبر گردانيد و گفت:

"السلام عليك ايتها الارواح التي حلت بفناء الحسين و اناخت برحله، اشهد انكم اقمتم الصلوة و آتيتم الزكوة و امرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتى اتاكم اليقين."

سلام بر شما اى ارواحى كه در كنار حسين نزول كرده و آرميديد، گواهى مى‏دهم كه شما نماز را بپا داشته و زكوة را ادا نموده و به معروف امر و از منكر نهى كرديد، و با ملحدين و كفار مبارزه و جهاد كرده، و خدا را تا هنگام مردن عبادت نموديد.

و اضافه نمود: به آن خدائى كه پيامبر را به حق مبعوث كرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده‏ايد شريك هستيم.

عطيه مى‏گويد: به جابر گفتم: ما كارى نكرديم! اينان شهيد شده‏اند. گفت: اى عطيه! از حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرك في عملهم» (9)؛هر كه گروهى را دوست داشته باشد با همانان محشور گردد، و هر كه عمل جماعتى را دوست داشته باشد در عمل آنها شريك خواهد بود.

تعداد بازدید از این مطلب: 388
موضوعات مرتبط: محرم و عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : محمود جلیلی مرودشتی
تاریخ : جمعه 11 آذر 1390
نظرات

 عنوان: سرانجام گسستگان از مسیر هدایت
گردآوری: صدیقه جمشیدی
۱۳۸۹
مقدمه
وقتی معرفت نباشد، انحراف و تباهی زاده می شود، کج روی و انحطاط چهره می نماید و خودفریبی و دیگرفریبی گستره زندگی را پر می کند. در قلمرو دین، عبادت بی معرفت خطرآفرین است. نفهمیدن عمیق راه، یا فقدان تفقّه در دین، عناصری می سازد که همچون خوارج شب زنده دار، قاری قرآن، زاهدنما امّا بازیچه ی شیطان و ابزار دست ستمگران و صحنه گردانان و سیاست بازان فریب کار می شوند. پس اوّلین ویژگی هر نهضت و راهی، معرفت به آن است. و یاران حسین(ع) به معرفت عمیق و تزلزل ناپذیر رسیده بودند و خوب می دانستند که کجا آمده اند و چرا آمده اند و چه باید بکنند. هم دشمن شناسند، هم خودشناس ، هم راه شناس و هم بیراهه شناس.
فقر معرفت انسان ها در این برهه از زمان باعث شد که سی و سه هزار سپاه به میدان آمده و هر روز در فرات غسل کنند تا با تقرّب و پاکی، حسین(ع) و یارانش را ذبح کنند و بهشت و رضوان الهی را بدست آورند.
کربلا نمودگاه غیرت و دین است. تاریخ ، مردان و زنانی چنین غیور به خویش ندیده است. انسان هایی که در هنگامه ی افول غیرت دینی، در دوران بی حسّی، سستی، تساهل ، تسامح ، بی توجّهی و توجیه گری، نمایشی عظیم از تعهّد ، تقیّد و تعبّد را به دیروز ، امروز و هنوز و همیشه ی انسان بخشیدند.
غیرت دینی میوه ی معرفت و محبت دینی است. ره آورد درک ضرورت امربه معروف و نهی از منکر در دفاع از حریم ارزش ها و بایستگی ها و ایستادن در مقابل ناشایستگی هاست.
کربلا جلوه گاه فوران غیرت در ازدحام سستی، رخوت، توجیه گری، بهانه جویی، حق گریزی و حقیقت پرهیزی است. همه در خویش خزیده اند، باطل می بینند و نمی خروشند، حق را می شناسند و با او نمی جوشند، شمشیرها یا در نیام خفته اند یا رویاروی حق آخته و برکشیده اند.
در فرهنگ دینی، مرتکبان گناه و تماشاگران صحنه ی گناه برابرند. آن که گناه بیند، اعتراض نکند، بازندارد و بی تفاوت و خاموش نظاره گر شود با گناهکار و تبهکار یکی است. امام علی(ع) می فرماید: ای مردم! خشنودی و رضایت بر عملی، یگانگی پاداش و کیفر را در پی دارد. ناقه ی ثمود را یک نفر بیشتر پی نکرد امّا مجازات و عذاب همه ی قوم را فراگرفت؛ چرا که نوعی رضا و خشنودی و سکوت در جامعه بود. خداوند می فرماید: شتر را پی کردند و پشیمان شدند. سرزمین آنان چون آهنی گداخته که در زمینی نرم فرو رود به یک بار فریادی برآورد و فروکش کرد همه به مجازات عمل و سکوتشان در مقابل ستم رسیدند…
فرزدق
نسب: ابوفراس همام ابن غالب بن صعصعه مشهور به فرزدق شاعر بزرگ عرب، نزدیک به سال (۲۰ ه.ق) متولد شد. مادر او لیلی بنت حابس خواهر اقرع بن حابس تمیمی و پدرش دارای مناقب مشهور اوصاف پسندیده است. او از بزرگان بنی تمیم بود. در کودکی همراه پدرش به خدمت امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شد و پدرش او را به عنوان شاعر مضر معرفی نمود. امام علی(ع) به او سفارش کردند که قرآن بخواند که بهتر است از شعر. پس او شروع به حفظ قرآن نمود.
فرزدق با دوستی اهل بیت رشد و نمو کرد و معتقد به خلافت امیرالمؤمنین و اهل بیت بود امّا بعضی موارد او تظاهر به غیر آنچه معتقد است می نماید به همین سبب برخی از تاریخ نویسان گاهی او را وابسته به دولت اموی شمرده اند که خلاف واقع است.
وی از شاعران بصره و مداح خلفای بنی امیه است و در زبان عربی اثر عظیمی داشته است به طوری که گفته اند اگر شعر فرزدق نمی بود ثلث زبان عربی از میان می رفت و نیز اگر شعرش وجود نداشت نصف اخبار مردم نابود می گشت وی را به زهیربن سلمی تشبیه می کنند که هر دو از شاعران طراز اول اند. زهیر در دوران جاهلیّت و فرزدق در دوره ی اسلامی. فرزدق را با جریر و اخطل حوادثی است و هجو فرزدق در شأن آن دو مشهورتر از آن است که به ذکر درآید. او در میان قومش شریف و گرامی بود و خاطرش را عزیز می داشتند و هر که را به قبر پدرش پناه می برد حمایت می کرد. جدّ و پدرش نیز از بخشندگان و شریفان عرب و از نیکان اشراف بودند. در شرح نهج البلاغه آمده است که فرزدق عادت داشت پیوسته در حال نشسته مقابل خلفا و امرا شعر بخواند تا اینکه سلیمان بن عبدالملک اراده نمود که وی ایستاده به شعر خواندن بپردازد ولی گروهی از بنی تمیم بشوریدند و سلیمان اجازه داد که فرزدق نشسته شعر بخواند.
کنیه ی فرزدق در جوانی «ابی مکیه» بود و مکیه نام دختر وی می باشد ولی به جهت درشت چهره و ترش رویی اش به فرزدق ملقب شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 538
موضوعات مرتبط: محرم و عاشورا , ,
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


تعداد صفحات : 2
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


به وبلاگ خودتان خوش آمدید لطفا با نظرات خود ، ما را از راهنمائیهای خود بهره مند سازید.متشکرم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود